مطالب مرتبط:
پلیس: اواخر هفته مرگ ها بیشتر می شود| عامل مرگ تهرانی ها این لباس است!
ویدیو | تهرانی ها امروز و فردا منتظر برف باشند
حقوق بازنشستگان| افزایش حقوق بازنشستگان در سال 1403 به کدام منزل رسید؟
عکس| ستاره پرسپولیسی تیم ملی با وزنه برای اماراتی ها خط و نشان کشید!
قلعه نویی: بازی با امارات فینال گونه است| انتقادها از تیم ایران غیرمنصفانه بود
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
سه شنبه، 3 بهمن 1402 ساعت 07:072024-01-23سياسي

نوربالا| این چه نذری بود کردی مادرِ من؟!


وقتی در اسارت بودم، مادرم از من خبر نداشت.

او نذر کرده بود که بعد از آزادی به من گفت.

منم پیش خودم گفت: حداقل گوسفندی، - به گزارش سایت قطره و به نقل ازخبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، اگر چه اسارت رزمندگان دفاع مقدس، سخت بود اما حواشی و اتفاقاتی در اسارت و بعد از آن رخ می داد که امروز این آزادگان با طنز به آن می پردازند.

یکی از خاطرات خنده دار آزاده دفاع مقدس کرامت امیدوار که توسط آزادگان تکریت 11 منتشر شده، مربوط به نذری است که مادر برای آزادی پسرش از اسارت کرده بود.

این خاطره را در ادامه می خوانیم: زمانی که در عملیات کربلای 4 اسیر شدم، مجروح شده بودم و هر دو پایم بر اثر اصابت تیر مستقیم مجروح و شکسته بود.

در بیمارستان بغداد برایم پلاتین گذاشتند.

من در اسارتگاه عصا داشتم و تنها کسی که در آسایشگاه که عصا داشت، من بودم.

من که مجروح شدم، بچه ها نتوانستند به عقب برگردندند و نفهمیدند که اسیر شدم.

به خانواده ام گفته بودند ما دیدیم کرامت سخت مجروح شده و گمان کردند شهید شدم! پدرم متأسفانه بعلت ناراحتی و فکر فراوان بعد از 6 ماه به رحمت خدا رفت.

خلاصه زندگی افتاده بود، دست مادر.

مشخص نبود چه بر سرم آمده و برای همین از سر ناچاری نذر می کند اگر روزی من پیدا شدم و برگشتم، خواهرم را به ازدواج یک فرد نابینا و سن بالا که در روستا داشتیم، درآوَرَد.


برچسب ها: اسارت - دفاع مقدس - مجروح - آزادگان - آزاده دفاع مقدس - عملیات کربلای 4 - حماسه و مقاومت
آخرین اخبار سرویس:

نوربالا| این چه نذری بود کردی مادرِ من؟!

نوربالا| این چه نذری بود کردی مادرِ من؟!